بیانات استاد احمد عابدی درباره

به مناسبت چهلمین سالگرد درگذشت ایشان

دوشنبه ۲۴ آبان ماه ۱۴۰۰، دارالقرآن علامه طباطبایی

❋ ❋ ❋

خاطره‌ای از آیت‌ﷲ بهجت در روز رحلت علامه طباطبایی
روزی که علامه طباطبایی رضوان‌ﷲ‌علیه وفات یافت و علت وفات ایشان این بود که سرما خوردند و مریض شدند و در بیمارستان آیت‌ﷲ گلپایگانی بستری شدند. حرم حضرت معصومه سلام‌ﷲ‌علیها این‌گونه بود که وقتی عالم بزرگی از دنیا می‌رفت، شروع به قرآن خواندن می‌کردند. ساعت ده صبح بود که من به منزل آیت‌ﷲ بهجت رفتم و در زدم. آیت‌ﷲ بهجت در را باز کرد و فرمود صدای قرآن بری چیست؟ من هم که سابقه رفاقت و دوستی آیت‌ﷲ بهجت با علامه طباطبایی در ذهنم نبود، بدون هیچ مقدمه‌ای عرض کردم: علامه طباطبایی مرحوم شده‌اند. تا این جمله را گفتم آیت‌ﷲ بهجت فریاد بلندی کشید و چون وقت درس بود در را محکم به هم زد و به داخل منزل رفتند ولی طوری بود که صدای گریه آیت‌ﷲ بهجت را از بیرون می‌شنیدم.
ارتباط این دو بزرگوار این‌طور بود که علامه طباطبایی در درس اخلاق و عرفان و سیر و سلوک شاگرد مرحوم آقای قاضی بوده‌اند و در دوره بعدی علامه طباطبایی، آیت‌ﷲ بهجت را به درس آقای می‌برد و درواقع آیت‌ﷲ بهجت خود را در بحث اخلاق و معنویت و عرفان را مدیون علامه طباطبایی می‌دانست که ایشان را با آقای قاضی آشنا کرد.

شخصیت اخلاقی علامه طباطبایی
اگر بخواهیم افرادی را نقطه عطفی در تاریخ علم و تحولات حوزه و اندیشه دینی ذکر کنیم، یکی از معدود افرادی که نقطه عطفی در تاریخ تفکر هستند، علامه طباطبایی است. علما و عرفای بزرگ بسیار داشته‌ایم اما کسی که نقطه عطف باشد و تحول بنیادین در اندیشه ایجاد کند بسیار کم است و علامه طباطبایی یکی از این شخصیت‌هاست.
علامه طباطبایی ازنظر اخلاقی شخصیت بی‌نظیری بود و بسیار وارسته و اخلاقی بود. حقیقتاً آنچه را انسان در کتاب‌های اخلاق و روایات اخلاقی می‌خواند، در علامه طباطبایی به حقیقت کلمه متبلور بود. در طول تاریخ کسی مثل علامه طباطبایی ازنظر شخصیت اخلاقی کم پیدا می‌شود. ازنظر احترام به مردم، ایشان بااینکه رعشه داشت وقتی کسی به دیدنش می‌آمد از بچه هفت‌ساله به بعد تمام‌قد می‌ایستاد. درزمانی که خیلی‌ها به این بزرگ‌مرد توهین‌های بدی می‌کردند ولی ایشان با آن سعه‌صدر و اخلاقی که داشت از همه این‌ها صفح و چشم‌پوشی می‌کرد و اصلاً عکس‌العملی نشان نمی‌داد. افرادی در حضور ایشان به ایشان بی‌ادبی و بدترین توهین‌ها را می‌کردند. ازاین‌جهت علامه طباطبایی شاگرد مکتب امام سجاد علیه‌السلام است:
«و لَقَد أَمُرُّ عَلَى‏ اللَئيم‏ يَسُبُّنِي فَمَضَيتُ قُلتُ ثَمَّةَ لا يَعنِينِي‏»
به آدم پست برخورد می‌کردم و او به من توهین می‌کرد، ولی من می‌گذشتم و می‌گفتم مرادش من نیستم.
آیت‌ﷲ حسن‌زاده آملی رضوان‌ﷲ‌علیه هم همینطور بود. یک‌وقتی من منزل ایشان بودم و نامه‌ای بود، من اجازه گرفتم این نامه را بخوانم و ایشان با اکراه اجازه داد. وقتی ایشان از اتاق تشریف بردند من نامه را خواندم. روی پاکت نامه نوشته بود: حضرت آیت‌ﷲ علامه ذوالفنون حسن‌زاده آملی، ولی درون نامه از همان سطر اول توهین‌هایی بود که حد شرعی داشت نه تعزیر، و چند صفحه نامه همین‌طور بود. بعد به ایشان گفتم اجازه بدهید این نامه را پاره کنم یا بیرون بیندازم، فرمودند: خیر خودم این کار را می‌کنم.
درباره مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی رضوان‌ﷲ علیه هم‌چنین چیزی نقل کرده‌اند. مرحوم شیخ عباس قمی نقل ‌کرده است که کسی برای خواجه‌نصیرالدین طوسی در دوران نخست‌وزیری نامه‌ای نوشت و در آن ایشان را یا کلب بن کلب خطاب کرد. خواجه نصیر در جواب نوشت: شما به من گفتید سگ فرزند سگ، بدن سگ پر از مو است ولی بدن من پر از مو نیست، سگ چنگال دارد ولی من چنگال ندارم، دهان سگ بو می‌دهد ولی دهان من بو نمی‌دهد، سگ روی چهارپا راه می‌رود ولی من روی دو پا راه می‌روم، نمی‌دانم چرا به من گفتی کلب بن کلب؟! والسلام علیکم و رحمه‌ﷲ.
این اخلاق در علامه طباطبایی رضوان‌ﷲ علیه بود. علامه طباطبایی خیلی مورد اهانت و اذیت قرار گرفت ولی واقعاً با آن اخلاق الهی که داشت برخورد می‌کرد، خداوند هم این‌طور آن بزرگ‌مرد را عزیز کرد.

ترمیم وجهه فلسفه توسط علامه طباطبایی
قبل از علامه فلسفه بین مردم محبوبیت نداشت و بعضی می‌گفتند فیلسوفان متشرع نیستند اما وقتی علامه طباطبایی آمدند و مردم و علما علامه را دیدند، گفتند اگر فیلسوف این است و فیلسوف این‌قدر متشرع است، پس آن حرف‌ها درباره فیلسوفان نادرست است. درواقع علامه طباطبایی با آن تقدس و معنویت و اخلاقی که داشت، وجهه بسیار خوبی برای فلسفه و عرفان درست کرد.

خورشید بی‌نظیر
همه علما و بزرگان عزیز و محترم‌اند و همه روی چشم ما قرار دارند، ولی واقعاً علامه طباطبایی چیز دیگری بود. علامه طباطبایی یک نسخه مفرده و منحصربه‌فردی بود که در قاموس روحانیت و حوزه‌های علمیه مثل خورشید می‌درخشید و واقعاً بی‌نظیر بود.

تقید به شرکت در جلسه روضه
ایشان بسیار مقید بود که در روزهای شهادت ائمه علیهم‌السلام، یک روز روضه به منزل آیت‌ﷲ مرعشی می‌رفتند و یک روز روضه به منزل آیت‌ﷲ گلپایگانی می‌رفتند. در هر شهادتی یا منزل یکی از این دو مرجع تقلید می‌رفتند و در روضه شرکت می‌کردند.

جایگاه تفسیر المیزان
یکی از علمای مصر کتابی در نقد تفسیر المیزان نوشته است و بااینکه تفکر وهابی دارد و در مقام نقد المیزان است ولی این جمله را نوشته است: از تسلط زیاد این مرد به قرآن تعجب می‌کنم. دشمن این جمله را می‌گوید و واقعاً تسلط علامه طباطبایی بر قرآن بی‌نظیر است. کسانی که حافظ کل قرآن هستند کتاب نوشته‌اند، حتی بعضی‌ها مانند فیض کاشانی و واحدی سه کتاب تفسیر قرآن نوشته‌اند اما هیچ‌کدام تسلط علامه طباطبایی بر قرآن را ندارند. طوری که علامه می‌تواند از موضع مختلف قرآن شاهد بر آیه موردبحث بیاورد.
علامه طباطبایی در شرایطی المیزان را نوشته است که در فقر مطلق منبع و کتاب بوده است. امروز با یک سی دی صد کتاب تفسیر در اختیار همه است، یا کتابخانه‌های متعدد در کشور یا در قم وجود دارد، بسیاری از تفاسیر ده‌ها بار چاپ‌شده و وجود دارد. زمانی که علامه طباطبایی المیزان را می‌نوشت، اصلاً کتاب نبود؛ بلکه بسیاری از کتاب‌ها قدغن بود و چاپ آن‌ها ممنوع بود. درزمانی که منبع و کتاب‌های دیگر در اختیار نبود، علامه طباطبایی المیزان نوشت. امروزه کسی نمی‌تواند چنین کاری انجام دهد بااینکه منابع بسیار مورد دسترس است.

تأثیر المیزان در تأسیس دانشگاه، دانشکده و رشته‌های قرآنی
در آن زمان درس تفسیر وجود نداشت و حقیقتاً قرآن مهجور بود. درزمانی که قرآن مهجور بود و کمتر بحث قرآن، قرائت قرآن، تفسیر قرآن و ترجمه قرآن مطرح بود، علامه دست‌به‌قلم شد و المیزان نوشت. به‌عبارت‌دیگر قطعاً هیچ کتابی در جهان اسلام به‌اندازه المیزان در رفع محجوریت قرآن کریم تأثیر نداشته است. المیزان باعث شد که چقدر دانشگاه‌ها و دانشکده‌ها و رشته‌های علوم قرآنی درست شود. زمانی که علامه طباطبایی شروع کرد به نوشتن المیزان، دانشگاه و دانشکده قرآن وجود نداشت و در هیچ دانشگاهی رشته قرآن و حدیث نبود. علامه طباطبایی با نوشتن المیزان چنین تأثیری گذاشت و علامه در این جنبه نقش داشته است. این درس‌های تفسیر که در حوزه علمیه وجود دارد و تفاسیری که نوشته شد، تفسیر حضرت آیت‌ﷲ‌العظمی جوادی آملی ، تفسیر آیت‌ﷲ معرفت، تفسیرهای علامه عسگری، تفسیر حاج‌آقای قرائتی و تفاسیر دیگر مستقیم یا غیرمستقیم مدیون و مرهون علامه طباطبایی و المیزان هستند. بااینکه علامه در قم تفسیر را نوشت، ولی علمای نجف مانند مواهب الرحمن سید عبدالاعلی سبزواری به نحوی تحت تأثیر المیزان هستند. حتی در اهل سنت هم تحت تأثیر المیزان هستند که داستان مفصلی است و باید توضیح داده شود که چگونه المیزان در الازهر، دیوبند و حوزه‌های اهل سنت تأثیر گذاشت و فکر شیعه را در آن‌ها مطرح کرد.

مبارزه علامه طباطبایی با تفکر تکفیری
انگیزه علامه طباطبایی برای نوشتن این تفسیر، انگیزه معنوی بوده است که چنین تأثیرگذار شد. در آن زمان شیعه را به‌عنوان مذهبی که عالم ندارد، معرفی می‌کردند و خصوصاً اندیشه سلفی که از قاهره مصر است در دنیای اسلام تأثیرگذار بود و در قم کتاب‌های مصری‌ها به‌عنوان کتاب علمی مطرح می‌شد و طوری در قم تأثیر گذاشت که مرجع تقلیدی از شیعه ترجمه یکی از کتاب‌های آن‌ها را نوشت. در چنین شرایطی علامه طباطبایی المیزان را نوشت که نقد المنار به‌عنوان مهم‌ترین کتاب تفسیری آن زمان و اندیشه‌های محمد عبده و رشید رضا باشد. درواقع علامه طباطبایی با تفسیر المیزان کل کتاب المنار را نقد بسیار عالمانه کرده است. اگر المیزان نبود امروز المنار کل دنیا را با افکار ضد شیعه و افکار تکفیری گرفته بود. المیزان جلوی رشد تفکر وهابی و تکفیری کتاب المنار را گرفت. پدید آمدن داعش به سبب پشتوانه فکری سلفی است و اگر المیزان نبود، المنار باعث رشد زیاد این تفکر تکفیری می‌شد و بعید بود که چیزی به نام شیعه با آن تفکر المنار باقی بماند. لذا هیچ کتابی در دنیای اسلام تأثیرگذاری المیزان را نداشته است، با آن اخلاص و معنویتی که پشتوانه قلم عالمانه علامه طباطبایی بود.

سبک نگارش علامه طباطبایی
عجیب است که قلم و نوع و سبک نگارش علامه طباطبایی با همه شاگردانش متفاوت است؛ نه روش شهید مطهری و نه روش آیت‌ﷲ حسن‌زاده و نه روش آیت‌ﷲ مصباح مثل علامه طباطبایی است. ویژگی‌های سبک نگارش علامه متفاوت است.
گستردگی اطلاعات علامه طباطبایی
عجیب‌تر از همه اینکه اطلاعات عجیب‌وغریب این شخص است بااینکه مقدار زیادی از وقت علامه صرف عبادت می‌شد و بسیار عابد بود. درعین‌حال کتاب می‌نوشت و درس می‌گفت. چگونه می‌توانست این‌قدر کتاب بخواند؟ و کتاب‌هایی که الآن هم به‌راحتی به دست نمی‌آید را از کجا به دست می‌آورد و مطالعه می‌کرد؟ و این اطلاعات گسترده را از کجا به دست آورده بود؟ این لطف خدا و عنایت امام زمان به این مرد بوده است که چنین کاری کرده است.
تفسیر علامه طباطبایی واقعاً دقیق، هوشمندانه، پرمحتوا، گزیده‌گو، بدون بازی با الفاظ و توضیح واضحات است. بیست جلد المیزان واقعاً پر مطلب است و کسی نمی‌تواند بگوید یک قسمت زیادی است یا تکراری است. تفسیر المیزان افتخار دنیای اسلام و دنیای تشیع و حوزه علمیه است.

جنبه عرفانی علامه طباطبایی
علامه طباطبایی یک فیلسوف بزرگ و یک عارف وارسته است. ازنظر جنبه عرفانی ایشان بسیار کتوم بود و اظهار نمی‌کرد؛ اگر بخواهید علامه طباطبایی ازنظر عرفانی چگونه بود، باید بگویم یادم است که ما طلبه بودیم در مدرسه حاج ملاصادق و طلبه های مبتدی برای علامه نامه می‌نوشتند که ما را نصیحت کن یا درس اخلاق بگو. علامه هم باکمال بزرگواری نامه می‌نوشت و رهنمود می‌داد. یک‌وقتی کسی نامه‌ای برای علامه نوشت که مرا نصیحت کن، علامه در نامه دستورالعملی نوشته بود، بعد نوشته بود تا یک ماه این را عمل کن، اگر بعد از یک ماه به اینجا رسیدی که صداهایی که تا الآن نشنیده‌ای را بشنوی، بیا تا بگویم باید چه کنی، اما اگر به اینجا نرسیدی همین برنامه را ادامه بده. این برای علامه اولین قدم بود که صدای فرشته و صدای عالم ملکوت را بشنود و غیر از صداهای اینجا، صداها و خبرهای دیگری هم هست، هر وقت به آنجا رسیدید ادامه برنامه را می‌گویم.

جنبه فلسفی علامه طباطبایی و مبارزه با اندیشه‌های مارکسیستی
در مباحث فلسفی، آن زمان تفکر مارکسیستی و کمونیستی نه‌فقط در ایران بلکه در کل دنیا خطر بزرگی بود. ایران هم‌مرز شوروی بود و حزب توده به‌شدت در کشور نفوذ داشت، حتی در حوزه علمیه اندیشه‌های کمونیستی خیلی زیاد بود. مرحوم آقای حکیمی وقتی می‌خواست بحث‌های اقتصادی کتاب الحیات را بنویسد، گفته بود کسی کتاب‌های اقتصادی را مطالعه نکند؛ چون نوعاً کتاب‌هایی که آن موقع نوشته می‌شد تحت تأثیر اندیشه‌های مارکسیستی بود. حتی یادم است که در حوزه کتاب‌های تقی ارانی را پخش می‌کردند. در این شرایط علامه با مارکسیست‌ها مبارزه فکری را شروع کرد و کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم با این هدف نوشته شد. کتاب بدایه و نهایه هم با این هدف نوشته شدند و در مدرسه حقانی تدریس شد. این دو کتاب بنا به دستور آیت‌ﷲ گلپایگانی کتاب درسی حوزه شدند و اولین کسی که کتاب بدایه الحکمه را تدریس کرد، آیت‌ﷲ ابراهیم امینی بود و من هم آن موقع خدمت ایشان این کتاب را خواندم. علامه طباطبایی با این کتاب‌ها به مبارزه با تفکر مارکسیست‌ها پرداخت.
نمی‌دانم کسانی که به علامه طباطبایی توهین و بی‌ادبی می‌کنند پیش خدا چه جوابی دارند، اگر علامه طباطبایی نبود خدا می‌داند که در همین حوزه تفکر مارکسیستی بود و چقدر جوان‌ها در دامن کمونیست‌ها می‌افتادند اگر علامه نبود. علامه با همین کتاب‌ها چقدر از دین و خدا و اسلام و معنویت و اخلاق دفاع کرد. شاگردانی که تربیت کرد هم در همین راستا بودند. همین کتاب بررسی‌های اسلام علامه طباطبایی یا مقالاتی که ایشان در مکتب اسلام می‌نوشت یا کتاب‌های فارسی که می‌نوشت مثل اصول دین برای نوجوانان، برای این بود که علامه خطر جدی و بزرگ الحاد و بی‌دینی را احساس می‌کرد و با این کارها خیلی موفق شد که جلوی گسترش بی‌دینی را بگیرد.

ابداعات فلسفی علامه طباطبایی
جنبه‌های افکار نو و ابداعات و ابتکارات فلسفی علامه طباطبایی بسیار زیاد است. ابداع فلسفی دو معنا دارد؛ یکی اینکه ابداع فلسفی به معنای حرف نو و جدید باشد و دیگر اینکه ابداع فلسفی به معنای تقریر جدید از یک اندیشه فلسفی باشد. ممکن است کسی حرف نو در فلسفه بیاورد مانند ملاصدرا که حرکت جوهری و اتحاد عاقل و معقول و معاد جسمانی را مطرح کرد، اما نوعاً ابداعات علامه طباطبایی این‌گونه است که تقریر جدید یا برهان جدید برای مطلب ملاصدرا آورده است. مثلاً ملاصدرا حرکت جوهری را در اسفار مفصل بیان می‌کند، اما علامه طباطبایی در نهایه یا در رساله قوه و فعل، برهان‌های جدیدی برای حرکت جوهری بیان می‌کند، یا اشکالات و شبهات جدید به حرکت جوهری را نقد و بررسی می‌کند. به‌عبارت‌دیگر ابداعات علامه طباطبایی در فلسفه بسیار زیاد است اما ابداع به معنای تقریرهای جدید یا دفاع از اندیشه‌های فلسفی در برابر شبهات و اشکالات است.
علامه طباطبایی خدمت فراوانی به کل جامعه کرد، حتی کسانی که ضد علامه و مخالف اندیشه‌های علامه هستند هم مدیون علامه طباطبایی‌اند. علامه بود که نسل جوان کشور را حفظ کرد و این جوان‌ها کسانی شدند که از انقلاب دفاع کردند و در جبهه‌ها شهید شدند. این‌ها دست‌پرورده‌های اندیشه‌های آن مرد بزرگ بودند.

منزل علامه طباطبایی
نکته دیگر اینکه اینجا منزل علامه طباطبایی است و علامه این منزل را اواخر عمرشان و اواخر نگارش المیزان خریدند. زمانی که علامه المیزان یا بدایه و نهایه را می‌نوشت، مستأجر بود و از شهریه هم استفاده نمی‌کرد. زمینی در تبریز داشتند که در اواخر کنار خیابان افتاد و ترقی کرد و علامه آن زمین را فروخت و این خانه را خرید. این خانه بسیار بابرکت بوده است. علامه مدت زیادی در مسجد سلماسی درس گفتند مثل اسفار یا ده سال بحارالانوار. در این ده سال تدریس بحارالانوار یک‌بار نگفتند که این حدیث ضعیف است یا نادرست و جعلی است و هر حدیثی را طوری معنا می‌کرده است که شاگردانش می‌گفتند این‌طور که شما می‌فرمایید اگر این حدیث سند هم نداشته باشد بهترین دلیل است بر اینکه حدیث صحیح است. اما اواخر عمر در این منزل مبارک عبادت و نگارش و تدریس داشتند و الحمدلله این منزل به دارالقرآن تبدیل شده است و ان شاء ﷲ به برکت نفس‌های قدسی علامه و خانواده علامه راه علامه طباطبایی که گسترش فرهنگ و معارف قرآن باشد، در این منزل ادامه بیابد.