سخنرانی استاد احمد عابدی به مناسبت
شب قدر و ضربت خوردن امام علی علیه السلام در دانشگاه قم
امیرالمومنین علیه السلام سمبل توحید، شب قدر و روز قیامت، اعمال شب قدر
شب ۱۹ رمضان / شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
خلاصه ای از مطالب بیان شده توسط استاد
- امیرالمومنین علیه السلام، سمبل توحید
- شب قدر و روز قیامت
- اعمال شب قدر
- بیشترین دعای پیامبر صلی ﷲ علیه و آله در طول حیات مبارکشان
- معانی کلمه «حسنه» در آیه مبارکه ۲۰۱ سوره بقره
- خصوصیت انحصاری امیرالمومنین علیه السلام
- بت شکنی های حضرت امیر(ع)
- شعر دور گنبد حضرت علی علیه السلام
متن کامل سخنرانی استاد عابدی در مراسم شب ۱۹ ماه مبارک رمضان دانشگاه قم
اعوذ بﷲ من الشیطان الرجیم بسم ﷲ الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین نحمده و نستعینه و نستغفره و نستهدیه و الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین و امام الائمة المهدیین سدینا و نبینا حبیب اله العالمین ابی القاسم محمد صلی ﷲ علیه و علی اهلبیته المعصومین لاسیما بقیة ﷲ فی الارضین ارواحنا لتراب مقدمه الفداء.
ان شاء ﷲ عبادات و توسلات و عزاداری همه برادران و خواهران بزرگوار در این شب ضربت خوردن امیرالمؤمنین علیهالسلام موردقبول درگاه خداوند متعال باشد و روزهها و نمازها و اذکار و زیارتها ان شاء ﷲ موفق شدهاید و ان شاء ﷲ ذخیره آخرت باشد.
عرض من در سه موضوع است. اول دو سه جمله کوتاه درباره شب قدر عرض میکنم. بعد چند جمله راجع به دعا و اینکه راجع به آنچه باید در شب قدر از خدای متعال خواست و سوم چندجملهای راجع به امیرالمؤمنین که شب ضربت خوردنشان است.
معنای شب قدر
اما شب قدر که شبی است که دقیقاً برای روشن نیست که امشب است یا شب بیست و یکم است یا شب بیست و سوم یا شب نیمه شعبان. در قرآن وقتی شب قدر بیانشده با خصوصیاتی است که در مقابل روز قیامت است. یعنی خدای متعال را بهعنوان شب بیان کرده است و قیامت را بهعنوان روز. ببینید در قرآن یا در نماز هرکجا صحبت از قیامت است، قیامت بهعنوان روز است؛ «مالِكِ يَوْمِ الدِّين» (فاتحه/۴). قدر لیل است: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ» (دخان/۳) یا «لَيْلَةِ الْقَدْرِ» (قدر/۱). درباره شب قدر خداوند میفرماید: «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ» (قدر/۴) ملائکه و روح در شب قدر پایین میآیند؛ درباره قیامت میفرماید: «تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ» (معارج/۴) روز قیامت ملائکه و روح بالا میروند. یعنی شب قدر نزول ملائکه است و روز قیامت صعود ملائکه. در شب ماه پیداست و حرکت ماه هم ماهیانه است و حرکت ماه تقریباً بیستونه روز طول میکشد، لذا وقتی میخواهند شب را مقایسه کنند با ماه مقایسه میکنند و میگویند: «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» (قدر/۳) یعنی شب را با ماه میسنجند و حرکت ماه هم ماهیانه است؛ اما روز خورشید پیداست و حرکت خورشید سالیانه است، لذا وقتی خدای متعال میخواهد قیامت را بیان کند میفرماید: «في يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسينَ أَلْفَ سَنَةٍ» (معارج/۴) روزی که پنجاههزار سال است. یعنی شب را با سال نمیسنجند بلکه با ماه، روز را هم با سال میسنجند نه با ماه.
درواقع این شب است و قیامت روز این شب میشود. بلکه به تعبیر دیگر از ابتدای دنیا تا انتهای دنیا یکشب است و «که دیده شب اینچنین دراز». وقتی هم که میگوییم قرآن در شب قدر نازل شد یعنی قرآن به این دنیا آمد. این دنیا هم شب است حتی سر ظهرش هم شب است به خاطر اینکه سر ظهر مکه هم که باشد با آن آفتاب، هیچکس از دل کس دیگر خبر ندارد. هزار چراغ هم که روشن کنید نه شما نیت من را میدانید و نه من از نیت شما خبردارم. یعنی همه دنیا شب است اما قیامت روز است چون در قیامت «يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسيماهُمْ» (قصص/۷۸۹) هرکسی، هرکسی را میشناسد. هیچکس در قیامت نمیتواند پنهان بشود که کس دیگر او را نبیند. قیامت روزی است که «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» (طارق/۹) باطنها آشکار میشود. پس قیامت روز است یعنی باطن آشکار میشود، نیتها ظاهر میشوند، پیداست که چه کسی چهکاره بوده و چهکاری انجام داده است. اما دنیا هم شب است چون در دنیا خوب و بد کنار هم مینشینند، سعید و شقی از یکدیگر تشخیص داده نمیشود. یک معنای اینکه میگوییم قرآن در شب قدر نازل شده است این است که قرآن که کتاب خداست، قرآن که نور محض است، در این عالمی که عالم ماده است آمده است، در این عالمی که عالم ظلمت است، عالمی که خیر و شر باهم مخلوط و کنار هم است و قیامت میشود روز تفکیک و جدای اینها. پس درواقع این شب است و آنهم روزش میشود. این دوسه جمله کوتاه راجع به شب قدر.
دعای شب قدر
اما اینکه در شب قدر از خدای متعال چه بخواهیم؟ همین دعای جوشن کبیر که هزار مرتبه نام مبارک خدای متعال به زبان آوردن است افتخار بسیار خوبی است. اینکه در اینجور شبی این نماز شب قدر را کسی بخواند، قرآن بخواند، قرآن به سر بگیرد، زیارتها و توسلها، زیارت سیدالشهداء علیهالسلام، زیارت امیرالمؤمنین، صد مرتبه ﷲم العن قتلة امیرالمؤمنین علیهالسلام، اینها دعاها و اعمالی است که در مفاتیح بهعنوان اعمال شب قدر ذکر شده است. ولی من این آیه شریفه ۲۰۱ سوره بقره را توضیح میدهم، آیهای که با آن خیلی زیاد مأنوس هستیم: «رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ» (بقره/۲۰۱) آیهای که قبل از این آیه شریفه است این است که بعضی از انسانها میگویند خدایا هرچه میخواهی به ما بدهی در همین دنیا به ما بده: «فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ» (بقره/۲۰۰) بعضیها میگویند خدایا هر چه میخواهی به ما بدهی در همین دنیا بد، اینچنین آدمهایی در آخرت بهرهای ندارند. قبل از این آیه شریفه خداوند میفرماید: «تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى» (بقره/۱۹۷) فرض کنید در خیابان یا سرکار یا جایی باشید و به شما بگویند شما یک مأموریت دارید و باید فلان جا بروید، میگویید: یکلحظه خانه بروم و آماده بشوم و بیایم. آن یکلحظه رفتن را رفتن برای زاد و توشه برداشتن است. این آدم که به خانه میرود میخواهد آبی بخورد و پولی بردارد و بیاید و به مأموریت برود، این را تزوُّد میگویند. یعنی اینکه همه ما سفری داریم، یک مأموریتی داریم که آخرت است، یکلحظه هم آمدهایم در این دنیا که چیزی برداریم و برویم. بعضی وقتها کسی به خانه میآید اما یادش میرود که آمده بود چیزی بردارد و برود. معنای تزودوا این است که شما در این دنیا مسافرید، در این دنیا ماندگار نیستید، آمدهاید زاد و توشهای برای آخرت همراه خود بردارید. وقتی خدای متعال این دو مطلب را میفرماید، دنبالهاش میفرماید: «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ» (بقره/۲۰۱)
شخصی به پیغمبر عرض کرد: یا رسولﷲ! دعایی به من یاد بدهید که آن را بخوانم. پیغمبر فرمود: بگو: رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ. عرض کرد: یا رسولﷲ! دعای دیگری هم به من یاد بده. پیغمبر فرمود: بگو: رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ. سهباره عرض کرد: یا رسولﷲ! دعای دیگری هم به من یاد بده. پیغمبر فرمود: بگو: رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ.
شخصی میگوید زمان پیغمبر اکرم در موقف (در عرفات) بودم. اصحاب پیغمبر در عرفات هیچ دعایی بیشتر از این نمیخواندند: رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ.
حدیثی هست که خود پیغمبر اکرم در تمام عمر مبارکش هیچ دعایی بیشتر از این دعا نکرده است، یعنی بیشترین دعایی که رسول خدا در عمر مبارکش خوانده همین بوده است: رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ.
شخصی مریض بود، پیغمبر خدا را ملاقات کرد. پیغمبر فرمود: چرا مریض هستی؟ عرض کرد: یا رسولﷲ! من دعا کردم و گفتم: خدایا! من طاقت جهنم ندارم، هر عذابی میخواهی در آخرت به من بدهی در همین دنیا به من بده. از وقتی این دعا را کردم مریض شدم. پیغمبر فرمود: چرا اینجوری دعا کردی؟ چرا نگفتی: رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ.
معنای حسنه در دنیا و آخرت
معنای این جمله چیست؟ اینکه در بعضی بحثها میگویند: حسنه نکره در سیاق اثبات است و مفید وحدت است و این حرفها کاری ندارم. معنای این جمله این است: امیرالمؤمنین علیهالسلام طبق روایتی فرمود: حسنه دنیا همسر نیکو است، برای خانمها شوهری که آنها را باخدا آشنا کند و برای مردها خانمی که دست او را درراه خدا بگیرد. حسنه آخرت هم همسر نیکو است. عذاب النار هم یعنی خدایا ما را از شر همسر ناباب بازبدار. یعنی هم دنیا هم آخرت هم عذاب درباره این است که با چه انسانی میخواهیم زندگی کنیم.
حدیث دیگری هست از پیغمبر خدا که فرمود: رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ، یعنی خدایا دلی بده که به یاد خودت باشد، قلبی که به یاد خدا و متوجه نام خدا باشد این را میگویند حسنه دنیا، این را میگویند حسنه آخرت و این را میگویند بازداشتن از عذاب جهنم.
امام صادق سلامﷲعلیه طبق روایتی فرمود: حسنه دنیا مال حلال است، کسی که وسعت در رزق داشته باشد و لقمهاش لقمه حلال باشد این میشود حسنه دنیا. حسنه آخرت هم یعنی بهشت. قنا عذاب النار هم یعنی خدایا ما را از جهنم بازبدار. بعد یک اشارهای خواهم کرد.
مفسرین و علما هم در ذیل این آیه خیلی مطلب گفتهاند. بعضیها گفتهاند رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً یعنی خدایا اولاد صالح، فرزندان خوب، فرزندان باخدا به ما بده. وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً، حسنه آخرت یعنی مغفرت یا به معنای رحمت یا به معنای بخشش خداوند، یا به معنای محبت و عطوفت و رحمت. وَ قِنا عَذابَ النَّارِ. بهعبارتدیگر این حسنه دنیا و آخرت که میخواهیم معناهای مختلفی دارد. مثلاً یکی از مفسرین قرآن گفته است: رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً یعنی خدایا ما را عاقبتبهخیر کن. الآن در مسجدیم ولی نمیدانیم تا آخر عمر هم با مسجد میمانیم یا اینکه خداینکرده از مسجد فاصله میگیریم. حسنه آخرت یعنی عاقبتبهخیر بشویم. از قدیم در فارسی میگفتند: جوجهها را آخر پاییز میشمارند. یعنی الآن نگاه نکنید که در مسجد هستیم یا ماه مبارک رمضان است و دعا میخوانیم، آخر عمر چه میشود.
یک موقع بنده خدایی مشرف میشود برای زیارت خانه خدا، احرام میبندد و میرود مکه، همینکه با احرام وارد مسجدالحرام میشود و کعبه معظمه را میبیند و مقداری به کعبه نگاه میکند، میگوید این هم شد خانه؟! اینهمه میگفتند خانه خدا، این هم شد خانه؟! یکدفعه احرام را درآورد و طواف هم نکرد و کتوشلوارش را پوشید. مؤمن و مسلمان داخل مسجدالحرام رفت، کافر از مسجدالحرام بیرون آمد، دیگر نماز و همهچیز را هم کنار گذاشت. «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً» (اسراء/۸۲) هیچکس نمیداند عاقبت چه میشود. هیچکس نمیداند فردا چهکاره هستیم. یک معنای رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً همین است که خدایا ما را عاقبتبهخیر کن. خدایا بر این صراط مستقیم، بر این راه امیرالمؤمنین علیهالسلام ما را ثابت نگه بدار.
شاید سی چهل معنای مختلف در تفاسیر قران درباره این آیه گفتهاند. ولی یک معنا دیگری هم من عرض میکنم این است؛ ایامی که در کشور هست و ایام انتخابات نزدیک است. ایام انتخابات زمانی است که خداینکرده غیبت زیاد میشود، شایعهپراکنی زیاد میشود، گناه زیاد میشود، این پشت سر او حرف بزند، او پشت سر این حرف بزند، این او را تخریب کند، او این را تخریب کند. یک نوع حسنه دنیا و حسنه آخرت این است که در این زمانهایی که زمان فتنه است، زمانی است که جو سالمی نیست آدم خداینکرده به گناه آلوده نشود. خدایا حسنه دنیا به ما بده یعنی اینکه دل بندگانت، دل مردم، دل احزاب و گروهها در کشور باهم مهربان بشوند، یکدیگر را تخریب نکنند، اهانت به همدیگر نکنند. خیر همدیگر را بخواهیم، باهمدیگر دوست باشیم. بههرحال همه انسان و مسلمان هستیم، همه شیعه هستیم و مال این کشوریم. این تخریب کردنها به اسم بحث سیاسی، به اسم افشاگری خیلی از آنها گناه است. همهاش اینجوری نیست، بعضی مواقع هم خیلی خوب و لازم است اما آدم باید مواظب باشد غیبت نکند، عیب کسی را علنی نکنیم، افشاگری که نتیجهاش تهمت زدن به دیگران باشد، افشاگری که نتیجهاش بدبینی به دیگران باشد، نتیجهاش تخریب مردم باشد همان عذاب جهنم است. حسنه دنیا و حسنه آخرت این است که مردم با یکدیگر خوب باشند.
موقع در مسجد کسی آدم خدمت پیغمبر و بنا کرد به پیغمبر فحش بدهد و بدوبیراه بگوید و نعوذبﷲ توهین بکند. پیغمبر خدا به حضرت علی فرمود: یا علی! زبان این را قطع کن. حضرت علی دست این شخص را گرفت و از مسجد بیرون برد. همینجور که داشت میرفت حضرت علی چیزی نمیگفت. این شخص خیلی ترسید، گفت: یا علی! میخواهی زبان من را ببری؟ امیرالمؤمنین فرمود: حالا میگویم میخواهم چکار کنم. برد در خانه مقدار زیادی پول آورد و به این شخص داد و گفت اینها را بگیر. گفت: پیغمبر که فرمود زبانت را قطع کنم مقصودش این بود. یعنی با خوبی، بامحبت، بارحمت، با عطوفت با مردم برخورد کنیم حتی باکسی که به ما توهین میکند، حتی باکسی که ناسزا به ما میگوید. بههرحال این معنای رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ است. میخواستم قنا عذاب النار را توضیح بدهم که چطور میشود انسانی هم به بهشت برود و هم درعینحال در جهنم باشد که صرفنظر میکنم.
فضائل امیرالمؤمنین
اما یکجملهای هم راجع به امیرالمؤمنین علیهالسلام و شب ضربت خوردن امیرالمؤمنین است عرض کنم. اولاً نفس ذکر فضائل اهلبیت علیهمالسلام بهویژه امیرالمؤمنین بهترین عبادت است. «ذِكْرُ عَلِيٍّ عِبَادَةٌ» (العمده ص۳۶۵) همین فضائل امیرالمؤمنین علیهالسلام را بیان خودش بهترین ثواب و تقرب به خداوند است.
من شعر بلندی را نوشتم و میخواستم این را خدمتتان بخوانم اما فکر میکنم با این مقدار فرصتی که دارم نمیرسم همهاش را بخوانم. اول دو سه جمله عرض میکنم و اگر رسیدم سه چهار بیتش را میخوانم. این شعری که در حرم امیرالمؤمنین سلامﷲعلیه دور ضریح و دور گنبد امیرالمؤمنین نوشتهشده شعر ابنابیالحدید است. ولی فعلاً از این صرفنظر میکنم و دو سه جمله بگویم، چون شعر طولانی است و نمیرسم همهاش را بخوانم فقط دوسه بیت آخرش را عرض میکنم.
بتشکنی امیرالمؤمنین
اولاً امیرالمؤمنین سلامﷲعلیه کسی بود که فقط در فتح مکه بر شانه پیامبر پا نگذاشت و بالا بتها را خرد کرد، امیرالمؤمنین کسی است که در عمرش مکرر بتشکنی داشته است. شبها در مکه قبل از زمان فتح مکه و آن بتشکنی، امیرالمؤمنین با پیغمبر در اول نبوت شبها وقتی کفار قریش میخوابیدند این دو نفر میآمدند اطراف کعبه و بتها را هل میدادند و زمین میانداختند. خیلی از این بتها را وقتی زمین میانداختند میشکستند چون سنگ بودند و میافتادند و میشکستند. لیلة المبیت که امیرالمؤمنین بهجای پیغمبر اکرم خوابید شاید آن شب حدود بیستودو سه سال عمر مبارکش بود، حضرت علی پا گذاشت روی شانه پیامبر رفت داخل کعبه و این بتها را هل میداد و میانداخت. یکی از بتها را سفت بسته بودند که نیفتد، پیغمبر اصرار کرد که یا علی هرچه زورداری این را هل بده و بیانداز. وقتی حضرت علی این بت را از داخل کعبه انداخت پایین، بت شکست. در کتابهای تاریخ میگویند: پیغمبر از یک کوچه و امیرالمؤمنین از یک کوچه دیگر میدویدند و فرار کردند. صبح وقتی کفار قریش آمدند، گفتند این کار، کار این دو نفر است، کسی دیگری این کار را با بتهای ما نمیکند و تصمیم گرفتند که پیامبر را بکشند. شبی که فردا شبش شد لیلة المبیت و پیغمبر اکرم به علی فرمود که جای من بخواب تا من بروم، حضرت علی بنا کرد گریه بکند. پیغمبر فرمود: یا علی! فکر نمیکردم تو بترسی که جای من بخوابی! گفت: یا رسولﷲ! گریهام فقط برای این است که یک جان دارم درراه شما فدا کنم، برای این گریه میکنم. ایکاش بیشتر جان داشتم و مکرر جان خودم را فدای تو میکردم. پیغمبر اکرم به علی فرمود: بخواب. حضرت علی خوابید. کف پای حضرت علی شبیه کف پای پیغمبر بود. اصلاً میگویند علت اینکه میگویند ثبات قدم، این ثبات قدم یا در قرآن هم آمده است: ثَبِّتْ أَقْدامَنا، این از همان کف پای حضرت علی گرفته شده است. حضرت علی جای پیغمبر خوابید و کف پاهایش را بیرون گذاشت و پارچهای را روی صورت و بدن مبارکش انداخت. کفار هم کف پا را که میدیدند میگفتند این کف پای پیغمبر است و پیغمبر خدا تشریف برد و بعد که صبح آمدند که میخواستند پیامبر را بکشند دیدند علی علیهالسلام است.
علی اولین مسلمان
یک کسی میگوید: من در این روزهای غربت اسلام (که در نهجالبلاغه حضرت علی میگوید هفت سال سه نفر فقط نماز میخواندند: پیغمبر، حضرت خدیجه و من. یعنی هفت سال همین سه نفر مسلمان بودند). یک کسی میگوید: رفتم مکه عطر بخرم. عموی پیغمبر عباس عطر فروش بود، گفتم: آمدهام عطر بخرم. گفت: من عطر را میآورم در مسجدالحرام کنار کعبه میفروشم، شما هم بیا آنجا بخر. من آمده بودم عطر خریدم و نشسته بودم سایه کعبه، دیدم سه نفر وارد مسجدالحرام شدند. پیغمبر خدا، یک نوجوان و یک خانم. و این را دارد که آن خانم قَدْ سَتَرَتْ مَحَاسِنَهَا یعنی آن خانم بااینکه اول اسلام بود کاملاً محجبه بود، قَدْ سَتَرَتْ مَحَاسِنَهَا. میگوید دیدم آن آقا جلو ایستاد و آن نوجوان پشت سرش ایستاد و آن خانم پشت سر این و شروع کردند به نمازخواندن و رکوع و سجود. این آقا که آمده بود عطر بخرد به عباس عموی پیغمبر گفت: اینها چه کسی هستند و چهکار میکنند؟ گفت: این سه تا دینی دارند که در کره زمین همین سه نفرند، اصلاً دینی است که همین سه تا هستند. این آقا که جلو ایستاده است پسر برادر من است و میگوید من پیغمبرم. آن نوجوان که پشت سرش است پسرعموی این آقاست که جلو ایستاده است و اسمش علی بن ابیطالب است. آن خانم هم که پشت سر ایستاده است خدیجه کبری است. این آقا بعداً ده بیست سال بعد مسلمان شد. موقع که مسلمان شد میگفت که همیشه تأسف میخورم چرا آن روز من مسلمان نشدم که من چهارمین مسلمان بشوم. یعنی علی علیهالسلام اولین کسی است که به پیغمبر ایمان آورده است و خدیجه کبری، و تا هفت سال همین سه نفر مسلمان بودند و در این هفت سال چقدر اینها مشقت دیدند.
ابوسفیان که خدا لعنتش کند دیواربهدیوار خانه پیغمبر خانهاش بود. مکه هم اگر مشرف شدید میدانید که مکه کوهستان و سنگ است. ابوسفیان هرروز سنگها را از خانهاش برمیداشت و پرت میکرد به خانه پیغمبر و همیشه در خانه پیغمبر سنگ میآمد. و اصلاً پیغمبر وقتی میخواست در خانه خودش بنشیند، یک سقفی یکتخته سنگی گذاشته بود و زیر این مینشست که به این میگفتند مُختَبَع. یعنی محلی که پیغمبر خودش را پنهان میکند که سنگ به او نخورد. و کار علی علیهالسلام هم این بود که هرروز این سنگها را از خانه پیغمبر جمع میکرد و بیرون میریخت.
مظلومیت امیرالمؤمنین
از اینجور کارهای علی علیهالسلام از اولین روزهای اسلام تا آخرین روزی که بود. یعنی هیچکس بهاندازه امیرالمؤمنین علیهالسلام برای این دین بعد از رسول خدا زحمت نکشیده است. در رسالهها نوشته است که شش مسجد است که مکروه است آدم در این مساجد نماز بخواند، در رساله است که نوشته است مسجدی است که مکروه است در آنها نماز بخوانید، این مساجد این است: یک آقایی امامجمعه بود در کوفه، نماز جمعه را خواند و میآمد یک کسی به او گفت: شما نماز جمعه خواندی علی را لعنت نکردی. گفت: یادم رفت، همانجا در خیابان ایستاد و نعوذبﷲ دوازده هزار مرتبه علی را لعنت کرد. بعد آنجا را مسجدی ساختند و اسمش را مسجد اللعنة گذاشتند. اینیکی از مساجدی است که مکروه است در آن نماز خوانده شود.
علی علیهالسلام که اینقدر برای این دین زحمت کشیده است، اینقدر برای پیغمبر زحمت کشیده است. این حرفها فقط گفتنش راحت است. ببینید حضرت ابوطالب پدر امیرالمؤمنین از هشتسالگی پیغمبر تا پنجاهوسهسالگی پیغمبر، تقریباً چهلوپنج سال هر وقت پیغمبر میخواست بخوابد با شمشیر بالای سر پیغمبر بود تا صبح. چهلوپنج سال. حتی خیلی از شبها ابوطالب میآمد و پیغمبر را جایی میخواباند و پیغمبر یک ساعت که میخوابید پیغمبر را بلند میکرد و جایی دیگر میخواباند که یکوقت کفار جای پیغمبر را پیدا نکنند و به پیغمبر حمله نکنند. ابوطالبی که اینقدر یعنی چهلوپنج سال هیچوقت نرفت پهلوی همسر خودش بخوابد و چهلوپنج سال بالای سر پیغمبر بوده است و اینقدر به پیغمبر خدمت کرده است یا فرزندش امیرالمؤمنین علیهالسلام (خدمت کرده است)، آنوقت بعضیها متأسفانه اینقدر توهین به حضرت ابوطالب و به امیرالمؤمنین سلامﷲعلیه میکنند. یعنی کسانی که بیشترین خدمت را به دین و به پیغمبر اکرم کردهاند.
شعر ابن ابی الحدید در رثای امیرالمؤمنین
دوسه جمله از این شعر را میخوانم چون عرض کردم این شعر خیلی طولانی است، شعر ابن ابی الحدید. عرض کردم این شعری است که دور گنبد امیرالمؤمنین نوشتهشده است.
يا برقُ إن جئتَ الغريَّ فقل لهُ: أتَراكَ تعلمُ من بأرضِكَ مودعُ ؟
ای باد صبا اگر عبورت به نجف افتاد به سرزمین نجف بگو میدانی چه کسی اینجا خوابیده است؟
فيكَ ابنُ عمرانَ الكليمُ وبعدهُ عيسي يقفّيهِ وأحمدُ يتبعُ
بگو موسی کلیمﷲ همین است که در نجف است، عیسی همین است و پیغمبر خاتم هم همین است.
بل فيكَ جبريلُ وميكالُ واسـ ـرافيلُ والملأُ المقدسُ أجمعُ
همه ملائکه همین کسی هستند که اینجاست.
بل فيكَ نورُ ﷲِ جلَّ جلالهُ لذوي البصائرِ يستشفُّ ويلمعُ
نور خدا همین علی است که اینجا خوابیده است.
فيكَ الإمامُ المرتضي فيكَ الوصيُّ المجتبي فيكَ البطينُ الأنزعُ
حتي إذا استعرَ الوغي متلظياً شَربَ الدماءَ بغلّةٍ لا تقنعُ
این کسی که اینجا خوابیده است کسی است که در روزهای جنگ لباسی خونآلود به تن داشت.
نمیدانم شنیدهاید یا خواندهاید یا نه؟ این سه خلیفه اول و دوم و سوم در هیچ جنگی از این هفتادودو جنگ زمان پیغمبر در هیچ جنگی شرکت نکردند یعنی اینکه شمشیر به دست بگیرند یا سپر به دست بگیرند. یعنی میترسیدند بیچارهها. در هیچ جنگی قطره خونی از دماغ یکیشان از این سه نفر نیامده است. و علی علیهالسلام کسی است که میگوید در کوفه در شصتوسهسالگی حضرت علی دستهایش را بالا زده بود وضو بگیرد. دیدهاید کسانی که بدنشان زخم میشود بعد که جوش میخورد، گوشت میآورد و پیداست. میگوید: در شصتوسهسالگی علی دستهایش را بالا زده بود وضو بگیرد، دیدم دستهایش اینجوری است. گفتم: یا علی! چرا دستهایت اینطوری است؟ فرمود: اینها آثار جنگ بدر است. یعنی چهل سال پیش که دست علی آنطور زخمیشده است، در شصتوسهسالگی هنوز آثارش باقیمانده است. علی اینقدر درراه خدا خون داده است.
هذا ضميرُ العالمِ الموجودِ عن عدمٍ وسرُ وجودهِ المستودعُ
يا قالعَ البابِ التي عن هزّها عجزتْ أكفٌ أربعونَ وأربعُ (درب خیبر)
لولا حدوثك قلت: إنك جاعلُ الـ أرواحِ في الأشباحِ والمتنزّعُ
ما العالمُ العلويّ إلاّ تربهٌ فيها لِجُثتِكَ الشريفةِ مَضجعُ
میگوید: شما شنیدهاید عرش خدا یا عالم بالا؟ عرش خدا یا عالم بالا یعنی کف قبر حضرت علی.
أنا في مديحِك ألكنُ لا أهتدي وأنا الخطيبُ الهزبريّ المَصْقعُ
من درباره تو نمیتوانم حرف بزنم، اما متکلم قوی و خطیب هستم اما درباره تو نمیتوانم حرف بزنم.
أ أقولُ فيكَ سُمَيدعُ؟ كلا ولا حاشا لمثلكَ أن يُقالَ سميدعُ
بگویم تو سیدی تو بزرگواری تو کریمی؟ حاشا که این کلمات درباره تو به کار برود.
یعنی این کلمات برای تو کوچک است که بگویم آقا بگویم امام بگویم کریم، اینها برای حضرت علی این کلمات قد نمیدهد.
ولقد جهلتُ وكنتُ أحذقَ عالمٍ أغَرارُ عزمِك أم حسامُك أقطعُ؟
یا علی! من خیلی چیز بلدم اما این را هیچ بلد نیستم، آیا شمشیر تو برندهتر بود یا تصمیمگیریهایت؟
لي فيكَ معتقدٌ سأكشفُ سِرَهُ فليَصغِ أربابُ النُهي وليسمعوا
من یک عقیدهای دارم و هرکسی گوش بدهد و عقیدهام را ببیند چیست.
هي نفثةُ المصدورِ يُطفيءُ بردَها حرُّ الصبابة فاعذلوني أو دَعوا
عقیدهام این است که: هرکسی مریض است آه میکشد، این آه اسم علی است و هرکسی مریض است ناخودآگاه میگوید یا علی، یا علی. میگوید میخواهید این عقیده مرا قبول کنید میخواهید قبول نکنید.
هذا اعتقادي قد كشفتُ غطائَه سيضرُ معتقداً لهُ أو ينفعُ
این عقیده من بود میخواهد به نفعم باشد یا به ضررم.
یا من له فی ارض قلبی مَنزل نعم المراد الرحب و المستربع
محبت تو در دل من است.
أهواكَ حتي في حُشاشةِ مُهجتي نارٌ تَشُبُ علي هواكَ وتلذعُ
در مویرگهای بدن من محبت علی است.
ورأيتُ دينَ الاعتزالِ وإنني أهوي لأجلكَ كلَّ مَنْ يَتشيَّعُ
من سنی و معتزلیام، اما یا علی به خاطر تو هرکسی که بگوید من شیعهام دوستش دارم.
ولقد علمتُ بأنّه لا بدَّ مِنْ مَهديّكُم وليومِه أتوقع
یا علی! منتظر روزیام که مهدی شما بیاید.
يحميهِ مِنْ جندِ الإلهِ كتائبٌ كاليمِّ أقبلَ زاخراً يتدَفّعُ
وقتی مهدی بیاید سربازهایی دارد.
فيها لآل أبي الحديد صوارمٌ مشهورهٌ ورماحٌ خَطَّ شُرّعُ
قبیله آل ابی الحدید سربازها و شمشیرهایی برای مهدی شما آماده کردهایم.
ورجالُ موتٍ مقدمون كأنهم اُسدُ العرين الربدِ لا تتكعكعُ
اگر کسی در جنگ لباس اتوکرده پوشیده معلوم است از جنگ میترسد. سردار حاج قاسم سلیمانی را در تلویزیون نشان میدهد میبینید در میدان جنگ چطوری لباس میپوشد، معلوم است مرد جنگ است، شجاع است. ولی کسی که اتوکرده باشد و مویش را شانه کرده باشد در میدان جنگ به درد جنگ نمیخورد. میگوید: پیشمرگهایی برای مهدی شما داریم که شیر بیشه هستند و گردوغبار همه جای آنها را گرفته و مرد جنگ هستند و از جنگ نمیترسند.
ولقد بكيتُ لقتلِ آلِ محمدٍ بالطفِّ حتي كلُّ عضوٍ مُدمعُ
میگریم برای فرزندان علی که در کربلا کشته شدند.
عُقِرَت بنات الأعوجية هل درت ما يُستباح بها وماذا يصنعُ
اسبهایی که لشگر عمر سعد سوار بودند را بنات الاعوجیه میگویند. میگوید: خدا ریشه این اسبها را بکند و ان شاء ﷲ نسلشان قطع شود. آیا این اسبها میدانند که با آنها چهکاری شد؟
وحريم آلِ محمدٍ بين العدا نَهبٌ تَقاسَمهُ اللئامُ الرُضَّعُ
خاندان پیغمبر غارتی شد برای این اسبها که سوار اینها بشوند و بیایند آنها را غارت کنند.
تلك الظغائن كالإماء متى تسق يُعنَّف بهنّ وبالسياط تقنّع
زنان پاکدامن مثل برده و کنیز، برای آنها سختگیری میکردند و با شلاق صورتشان را سیاه کرده بودند.
من فوقِ أقتابِ الجمال يشلّها لُكعٌ علي حَنَقٍ وعَبدٍ أكوعُ
این زنها سوار شتران برهنه شدند و انسانهای پستی اینها را میراندند.
مثل السبايا بل أذلُّ يشقُ منــ هُنّ الخمارُ ويُستباحُ البُرقَعُ
مثل بردهها بلکه خوارتر، روسریهای اینها میدزدیدند و میکشیدند، پارچههایی که روی صورتشان بود که نامحرم نبیند اینها را از روی صورتشان میکشیدند.
فمصفّدٌ في قيدهِ لا يُفتدي وكريمهٌ تُسبي وقُرطٌ يُنزَعُ
بعضیها را با زنجیر بسته بودند، امام سجاد را با زنجیر بستند و دیگران را هم زینتهایشان را میربودند.
تﷲِ لا أنسي الحُسين وشِلوَهُ تَحتَ السنابك بالعراءِ مُوزَّعُ
به خدا حسین را فراموش نمیکنم و پسرش را که زیر پای اسبها له شده بودند.
متلفعاً حُمرَ الثيابِ وفي غدٍ بالخُضرِ في فردوسهِ يَتلفَّعُ
همه لباس قرمزی به تن داشتند یعنی همه خونآلود بودند، اما روز قیامت لباس سبز پوشیدهاند.
تطأ السنابك صدره وجبينه والأرض ترجف خيفةً وتضعضع
اسبها روی پیشانی سیدالشهدا پا میگذاشتند و زمین میلرزید.
والشمس ناشرةٌ ذوائبَ ثاكل والدهر مشقوق الرداء مقنّع
خورشید مثل زن عزادار به این جنازهها نگاه میکرد.
لهفِي علي تلك الدماء تُراق في أيدي أميةَ عنوةً وتضيّعُ
تأسف میخورم بر این خونها، این خونها زیر پای بنی امیه له میشد.
بأبي أبا العباس أحمدَ أنه خيرُ الوري مِنْ أنْ يُطلَّ ويُمنعُ
جانم فدای پیغمبر که روز قیامت خونخواهی اینها را خواهد کرد.
فهو الوليُّ لثارِها وهو الحَمو لُ لِعبئها إذْ كلُّ عودٍ يضلعُ
پیغمبر خونخواه است و هر نیزهای خم میشود اما یک روزی راست خواهد شد. یعنی یک روزی سیدالشهداء شکست خورد اما یک روزی پیروزیشان خواهد بود.
ان شاء ﷲ که خداوند نعمت ولایت اهلبیت نعمت ولایت سیدالشهداء و تمسک به قرآن و معارف دین را بر همه ما مستدام بدارد. عاقبتمان ان شاء ﷲ ختم به خیر باشد. و در این شب قدر و در همه ایامی که در پیش است خداوند ان شاء ﷲ بهترین مقدرات را برای همه مردم کشورمان و برای همه مسلمانان مقدر بفرماید و ان شاء ﷲ شر دشمنان اسلام و قرآن هم به خودشان برگردانده شود.
والسلام علیکم و رحمة ﷲ و برکاته